پایان ِ یک "من"


تا روان نویس را در دست گرفتم، ذوب شد...

و بر روی کاغذ شکلی‌ عجیب به خود گرفت!

.

.

.

دستِ چپم جوهری شد ...به رنگِ بنفش


اثر انگشتانم بر روی کاغذی با خط‌های آبی‌ ماند...

.

.

.

تا همیشه...

.

.

.

انگار که من هم ذوب شده باشم


و...


متن از خودم

۸ نظر:

ناشناس گفت...

چه خوب نوشتی!:):*

غزلک گفت...

چه خوب نوشتی...:)
اون نا شناس منما:*:*
دوستت دارم...

yusefcity گفت...

aksesh ye joori bahale :D

میلاد گفت...

خیلی قشنگ نوشته . ولی من 4 دقیقه به عکس نیگا میکردم . خیلی جالبه

عليرضا ب. گفت...

و تو به رنگِ بنفشی
با خطوطِ آبی
!

محسن گفت...

اون تیکه ی و ... متن از خودم اوج نوشتت بود
آری و ... متن از خودم
تو فوق العاده ای دختر

سامان گفت...

تنها آن هنگام حقیقتا می نویسی، که تلاشی برای نوشتن نکنی، که ذوب شوی...

niu گفت...

قشنگ بود ...
نمی دونم چرا همه دارن ذوب میشن :-(