صفحهٔ ۴۹


آدم گاهی وقت‌ها اتفاقی‌ برایش می‌افتد
آن اتفاق او را یاد صحنه‌ای در فیلمی که دوستش می دارد می‌‌اندازد
او از روی علاقهٔ زیادش به فیلم و آن صحنه
و برای درک هرچه بیشتر آن
سعی‌ می‌کند با دخالت کردن در اتفاق، که این کار اتفاق را از اتفاق بودنش خارج می‌کند
همه‌چیز را مطابق ِ میل خودش کند ...
این آدم فرصت ِ کمی‌ دارد ...
این آدم ناگهان مثل بادکنکی که آن را بادِ باد کرده باشی‌
اما سرش را گره نزده باشی‌ و از دستانت در رَود فکرش از دستش در می رود...

پیییییییسسسسسسسسسسسسسسس
.
.
.
متن از خودم

۶ نظر:

ناشناس گفت...

love your imagination :x

naghmeh گفت...

dooste ohnarmandam...
:****

naghmeh گفت...

HONARMAND :D

babak گفت...

ini ke gofti yani chiii? :D

سعید گفت...

"گاهی تصادفی اتفاقی می افتد، گاهی اتفاقی تصادفی می افتد."
اتفاق باید اتفاقی باشه، با دخالت دیگه اتفاق نمی شه! از دست می ره...

غزلک گفت...

کاش فرصت هارو بشناسیم و با دو دستمون اونارو بچسبیم که اگه مثل اون بادکنک برن حسرتشئن تا ابد باهامون می مونن....:)