
میدونم که اگه حد اقل ۷ ساعت چشامو محکم ببندم و بعداز اون دوباره باز کنم همه چیز تموم شده به حساب میاد... ولی باهاش لج میکنم و میگم:هه هه میخوای منو گول بزنی ؟ عمراً اگه چشمام رو ببندم... بعدش هی فکر میکنه و هی پشت سر هم پیشنهادهای جور واجور میده... آخر سر میگه: تو چشماتو ببند من میرم قایم میشم خوبه؟ منم کلی ذوق میکنم وچشمامو با خوشحالی خیلی زیادی میبندم و و ... اوهوم بازم تونست ... بازم گول خوردم... خوب باز هم اوهوم دیگه...آخرهم شد همون چیزی که اون میخواست ... وقتی اینارو فهمیدم که هوا روشن بود واز پشت پنجره، من و خورشید داشتیم بهم دیگه لبخند میزدیم...
متن از خودم

۵ نظر:
می دونی لبخند خورشید چه قدر معنی داره...اگه گول خورده بودی خورشید بهت نمی خندید...:)
خوشگل بود...مثل همیشه...:)
قشنگ بود.تقصیر خودت بود.نکن چشماتو باز
عالی !!! :*
عالی مثل همیشه . صحبت غزل و جمله ی آخرت هم محشر بود .
به نظرم اولش اگه نمی گفتی 7 ساعت بهتر بود، مثلا می نوشتی چند ساعت. اینجوری بیشتر گول می خوردم;)
ارسال یک نظر